رساله ذهبیه

وجود مقدس امام رضا علیه السلام، طبیب الائمه، صابر، رضی، وفی در حقیقت عالم آل محمد، سال صدوچهل و هشت هجری در خلافت هارون الرشید متولد شد. گرچه تولد حضرت در مدینه بود ولی او را به سناباد طوس آوردند. حکومت، بعد از هارون تشتت و تغییرات فراوانی داشت. بعد از حکومت هارون، محمدبن هارون یا امین جای او نشست که بعد ازسه سال و بیست وچنج روز خلع شد و پس از او، عمویش ابراهیم بن مهدی، چهارده روز حکومت کرد. باز محمد را آوردند که پس از یک سال و هفت ماه توسط عوامل مأمون به قتل رسید.
رساله ذهبیه
حکومت عباسی از تبلیغ و فراخوانی محمدبن علی عباس (محمدبن علی بن عباس بن عبدالمطلب) در اواخر حکومت بنی امیه و دولت اموی بین شام و مدینه (دهکده حمیه در سال صد قمری) آغاز شد و به تدریج پا گرفت. محمدبن علی عباس پدر سفاح و منصور بود و نمایندگانی سری به عنوان حکومت فرزندان هاشم و سرکوب امویان می فرستاد. به طور کلی در اواخر سلطنت امویان شورشی نبود که در بلاد اسلامی از حجاز تا ایران و ارمنستان و آفریقا صورت میگرفت و دست عمال عباسی دذ آن نبود. خیانت و سیاست بازی در تاریخ آن زمان بسیار عبرت آموز است؛ از جمله کشتن ابومسلم خراسانی به دست منصور ضمن دعوت او به مدائن.
ابومسلم خود برای عباسیان ششصد هزار نفر از مخالفین را با شمشیر قتل عام کرده بود و می گفت:« با دوراندیشی و پنهان کاری به جایی رسیدم که فرماندهان بنی مروان هیچ گاه نتوانسته اند به آن دست یابند. همواره امویان را در سرزمینشان دنبال می کردم. با این حال غافل در شام نشسته و بی خبر بودند تا اینکه ایشان را از دم تیغ گذراندم آنگاه که از خواب ناز بی مانندشان بیدار شدند. هر قومی که گوسفندانش را در سرزمین پر از درندگان رها کند و چشم از آنها ببندد به کام شیر می افتد.»
گویند لشکریان ابومسلم یک فرسنگ در پشت سر او بودند و پیروان او را مسلمیه و فاطمیه و خرمیه می گفتند که به رجعت او قائل بودند.
در هرحال، دوره عباسیان، مقارن با شکوفایی علوم اسلامی در کل جهان اسلام بود و امامان علیهم السلام هم که از مدینه و حجاز در کنار اصحاب مهاجرت کرده بودند، ولو به اجبار، یقیناً در گسترش و رساندن دانش و تجربیات پیامبران و معصومین پیش از خود و اصحاب، نقش بسزایی داشتند.
در زمان عباسیان، اعراب شروع به فراگیری علوم رومیان و ایرانیان کردند ولی جنگ بین سلاطین همچنان ادامه و شدت پیدا کرد. منصور بسیاری از علمای تأییدکنندة محمد و ابراهیم را شکنجه کرد یا کشت. از جمله ابوحنیفه را به زور مجبور به پذیرش قضاوت کرد و چون او نپذیرفت به زندانش انداخت و در زندان او را کشت. نیز دستور به تازیانة مالک داد چون گفته بود« شما به زور با منصور بیعت کرده تید و قسم و تعهد با اکراه اعتباری ندارد».
مهدی فرزند منصور تا اروپا را تحت سلطه گرفت و دیوان های اداری منظمی را سازمان داد. در زمان او حمیدبن قحطبه حاکم خراسان بود. او از سرداران منصور و عبداللّه عباسی در شورش های شام، حاکم مصر، فاتح جزیره سیسیل و ارمنستان بود. او که علویان و سادات را فراوان کشته بود